آواکتاب

عالی بود خدمات می خواهم سایت جدید ارایه دهم

آواکتاب

عالی بود خدمات می خواهم سایت جدید ارایه دهم

دروغ بی پایان

دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۳۶ ب.ظ

به نام خدا 

 

روزی رنی جوان در حال قدم زدن بود . همان طور که قدم میزد ناگهان عقربی را دید که در آب افتاده و دست و پا میزد . تصممیم گرفت عقرب را نجات دهد . دست خود را دراز کرد ولی عقبرب او را نیش زد . زن دوباره تلاش کرد تا عقرب را از آب بیرون بکشد ولی دوباره او را نیش زد .

 

   

رهگذری ، او را دید . متعجب شد . از او پرسید که چرا با اینکه عقرب تو را نیش میزند میخواهی نجاتش دهی ؟

 

زن لبخندی زد و گفت این طبیعت عقرب است که برای حفاظت از خود نیش بزند ولی طبیعت من عشق ورزیدن است .

 

تقدیم به کسانی که تا حالا عقرب های زیادی نیششون زده ولی باز هم عشق ورزیدن !!! 



 

  • امیرحسین افتخار

دروغ بی پایان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی